جامعه - شناسی - نخبه - کشی
نویسنده: علی رضاقلی
تهران - نشر نی - چاپ 34 - 1390
جامعه - شناسی - نخبه - کشی کتاب - ی از علی رضاقلی دربارهٔ عملکرد نخبگان سیاسی و برخورد جامعۀ ایران با آنهاست. این کتاب - عنوان پر خوانندهترین کتاب در حوزهٔ مطالعات سیاسی در سال ۱۳۷۷ ایران را به خود اختصاص داده است. این کتاب تحلیلی جامعه شناسانه از برخی ریشههای تاریخی استبداد و عقب ماندگی در ایران، را بیان میدارد.
این کتاب نخستین بار در سال ۱۳۷۷ از سوی نشر نی منتشر شد و پس از آن بارها تجدید چاپ شد. نویسنده کتاب «جامعهشناسی نخبه کشی» در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا تغییر و اصلاح در ساخت و بافت جوامع به دست نخبگان و از بالا انجام میشود یا بر اثر تحول در بستر اجتماعی و از پایین. این کتاب تحلیلی جامعه شناسانه از برخی ریشههای تاریخی استبداد و عقب ماندگی در ایران است و به این منظور نویسنده به تحلیل شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان قائم مقام، قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و مصدق میپردازد. نگارنده با مدد جویی از شواهد تاریخی مطرح میکند که ساختار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران به گونهای است که نخبگان سیاسی عملا برای اصلاح وضع موجود راه به جایی نمیبرند چراکه جامعه تاب اصلاحات را نداشته و دست به نخبه کشی میزند.
کتاب از چهار فصل تشکیل شدهاست. فصل اول به بررسی ویژگی فرهنگ اقتصادی ایران اختصاص دارد و مولف با سیری اجمالی در تاریخ ایران از دوره مغول تا قرن نوزدهم، درمی یابد که فرهنگ اقتصادی پانصد سال اخیر ایران، ویژگیهای خاصی مانند وابستگی، مصرفزدگی و تسلیم تکنولوژی مدرن شدن دارد که کم و بیش ثابت ماندهاست. فصلهای دوم تا چهارم نیز به بررسی موردی حکم فوق درخصوص قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و مصدق پرداخته و نشان میدهد که چگونه ساخت کلی کشور تمایل به نخبه کشی داشتهاست.
سطرهایی از کتاب:
همۀ حوادث مثبت و منفی را در تاریخ یا اجتماع باید در درون جست، چه بی آن هیچ عامل خارجی نمی تواند در سرگذشت و سرنوشت جامعه ای علت گردد و از این است که من بر آنم که ایران نه از عرب، بل از هخامنشیان و ساسانیان و دستگاه موبدان شکست خورد و علت زوال تمدن و حیات اجتماعی ایران اسلامی قرن هفتم را نه در یورش مغول بلکه باید در انحطاط بینش اسلامی و رواج تعصب مذهبی و زوال حس ملیت ایرانی و رکود و انحراف روح اسلامی جست.
همۀ پریشانی ها و شومی ها را به گردن عوامل خارجی انداختن، اغفال مردم از واقعیت های زشت داخلی است و نتیجه اش نادیده گرفتن و پوشاندن سرچشمۀ اصلی و کانون های نخستینی است که استعمار یکی از جوشش های آن است. همۀ گناهان را به گردن استعمار و امپریالیسم خارجی بار کردن، یک نوع تبرئه کردن عوامل حقیقی گناه و جنایت است که در پیش چشم ما هستند. این تلقی که از آن اسطورۀ استعمار داریم بیش از آنکه مبتنی بر تجزیه و تحلیل منطقی و شناخت علمی واقعی باشد با خرافه های افسانه ای و اساطیر آمیخته است. از قدرت و اثر خارجی به گونه ای حرف می زنیم که قدمای ما از غول و شیطان و جن و ارواح پلید موذی سخن می گفتند و این معلول دو عامل است؛ یکی عدم شناخت واقعی و عینی استعمار و دیگری عدم بررسی علمی و تحلیلی استعمار است. زیرا در طول مبارزات ضد استعماری، ما و روشنفکران ما بیشتر به آن فحش داده اند (مرگ بر این و مرگ بر آن گفته اند) و علیه آن میتینگ به پا کرده اند و کمتر از آن حرف زده اند و آن را به مردم شناسانده اند. این شیوۀ لعن و نفرین و دعا و صلوات و به عبارتی سنت عاطفی در تولی و تبری را که از تربیت غلط مذهبی گونۀ خویش داریم در زمینۀ سیاسی و اجتماعی و در دورۀ روشنفکری خود نیز حفظ کرده ایم.
کتاب نما...برچسب : نویسنده : ketab60o بازدید : 210