اسرار گنج درّهی جنی
نویسنده: ابراهیم گلستان
تهران - انتشارات بازتاب نگار - چاپ ۱۰ - ۱۳۹۷
کشاورزی فقیر و ساده در حال شخم زدن زمینش در شیب تپه به سنگ بزرگی میرسد که در زیر آن حفرهای باز میشود و انتهایش به گنج باستانی عظیمی ختم میشود. کم کم شروع به فروش طلاها و جواهرات میکند و زندگیاش به کل دگرگون میشود در حالی که جنبه، آمادگی و فرهنگ لازم برای درست خرج کردن آن ثروت عظیم را ندارد. از آن رمانهایی است که خواننده را با خود میبرد و به هیچ وجه خسته کننده و ملال آور نیست. گلستان احاطهی خود را بر دایرهی لغات، زبان و اصطلاحات نشان میدهد و قلمش را در برخی جاها وسواس وار میکشاند، چنانکه خواننده میخواهد سریعتر بخواند تا از آن قسمت رد شود و عاقبت ماجرا را دریابد. با یک رمان رئالیستی اما نمادگرا و آمیخته با سمبولیسم مواجه هستیم. کمتر به اسمی برخورد می کنیم، اکثر شخصیتها بر اساس شغل یا جنسیتشان نامگذاری شدهاند: مرد، قهوهچی، ژاندارم، زرگر، زن زرگر، نقاش، برادر زن و ... رمان بسیار دقیق انتقادی، سیاسی و اجتماعی است و به اتفاقات دهه پنجاه در کشور اشارات برجسته دارد و بر آنها سخت میتازد. گلستان کتاب را از روی فیلمش نوشته است زیرا فیلم به دستور هویدا پس از دو هفته اکران توقیف شد. قصد توقیف کتاب را هم داشتند اما در مدتی کوتاه تمام دو هزار نسخه آن به فروش رفت و پس از آن گلستان از ایران رفت. توصیه میکنم که چاپ قبل از انقلاب مطالعه شود زیرا در چاپ پس از انقلاب بیش از چهل صفحه از حجم کتاب کم شده، پس قطعاً کتاب توسط تیغ سانسور زخمی و ناقص شده است.
سطرهایی از کتاب:
▪️آدم نباس قهر بکنه... ما علف این خاکیم، از این خاک سبز شدیم، کجا بریم؟ آدم باید تحمل کنه. جد اندر جد ما تحمل داشتن، تحمل کردن همیشه بودن. حالا ما بریم؟
▪️سیاوش هم سرش افتاد تو تشت طلا. اما هنوز خون سیاوش میجوشه. قرنهاست که ما فدا میشیم. نسلِ مثلِ ما همیشه بوده، تموم نمیشه. فقط افسوس که... نسل قالتاقهایی... مثل شمام... تموم نمیشه.
▪️خیلی جاها راه دُرُس شده، اما از دُرُسبودن هیچ خبری نیس. تو باید بخوای دُرُس بشی.
برچسب : نویسنده : ketab60o بازدید : 136